نگاه به روزیرسانی خداوند متعال در هر لحظه و هر زمان، موضوعی است که تنها افرادِ روشن ضمیر و خداباور بدان اعتقاد و باور داشتهاند؛ و اندک نظری به داستانهای واقعی که در طول تاریخ بارها و بارها رخ داده است، میتواند اثباتی بر موضوع رزاقیت خداوند و روزیرسانیِ او به بندگانش در زمان و هر شرایطی باشد.
در ادامهی این مطلب، تعدادی از حکایات بسیار پندآموز آورده شده که هم تاییدی بر رزق همیشگی خداوند است و هم تاکیدی بر این موضوع که توانگری به میزان دارایی نیست، بلکه به میزان دل کندن از آن دارایی و مکنت …
حکایت اول – حضور فرشتهی روزی در همه جا
از شخصی کاسب سوال شد:
چگونه در این کوچهی دور از دسترس و بدون عابر، کسب روزی میکنی؟
او گفت: وقتی که فرشته مرگ خداوند که مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند!! چگونه فرشته روزیاش مرا گم میکند!
حکایت دوم – خداوند روزی دهنده و هدایت کننده
پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری میرود.
پدر دختر به او میگوید:
تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم!
چندی بعد؛ پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید:
انشاءالله خدا او را هدایت میکند!
و دختر او بدو میگوید:
اما پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟
حکایت سوم – بخشنده ترین انسان
از حاتمِ طایی پرسیدند: تاکنون بخشندهتر از خود دیدهای؟
حاتم گفت: آری! مردی که داراییاش تنها دو گوسفند بود؛
یکی را شب برایم ذبح کرد؛ از طعم جگرش تعریف کردم.
و صبحِ روز بعد، جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد.
از حاتم سوال کردند:
تو چه کردی؟
حاتم گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم.
گفتند: با این اوصاف، پس تو بخشندهتری.
حاتم گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد
اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم.
حکایت چهارم – خداوند دست گیر
روشندلی را گفتند:
خداوند را چگونه میبینی؟
گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد،
اما دستم را میگیرد.