قانونی یا غیرقانونی،
زیر نظر نهادی خاص همچون شهرداری یا مستقل از آن،
با مجوز یا کاملا خودسر و بدون هر گونه مجوز،
در جایی شلوغ و پرهیاهو یا مکانی آرام و ساکت،
هیچ کدام از این موارد اصلا تفاوتی در اصل موضوع ایجاد نمیکند. کودکی که تا کمر در سطل زباله فرو رفته و قصد دارد روزی خود را از آنجا پیدا کند باز هم یک کودک است؛ یک کودک که مثل من و تو حق دارد از دوران کودکی خودش نهایت لذت ببرد، ولی شرایط نامطلوب اجتماعیاش، این حق را از او کاملا سلب نموده است.
هیچ یک از ما نمیتوانیم با این توجیه که پیگیریِ موضوع چنین کودکانی در حیطهی اختیارات ما نیست، چشم خودمان را راحت بر موضوع بسته و آن را نادیده بگیریم.
اگر به واکاوی اصل، ریشه و اساس این موضوع و نظایر آن بپردازیم؛ درخواهیم یافت که کودکانِ زبالهگرد، کودکانِ کار و یا حتی کودکان بزهکار، همه و همه از نعمات معمول یک کودک محروم ماندهاند؛ و شرایط نابسامان اطرافشان است که آنها را به روندی مجبور ساخته که قطعا خودشان نیز مایل بدان نیستند.
و در این بین بر عهدهی تک تک ما است که به هر نحو که میتوانیم گامهای کوچک و بزرگ خود را در جهت حل مشکلات این کودکان برداریم تا امید و آینده را به آنها نیز اهدا کنیم.